سفرنامه(8و9و10)
سه شنبه 8/1/91
طبق برنامه ی سازمان حج و زیارت باید امروز به شهر و دیارمون برمی گشتیم اما از اونجایی که کلیه پروازهای فرودگاه بغداد, لغو شده بود, پروازهای بغداد-مشهد رو به فرودگاه نجف منتقل کرده بودند. سازمان حج و زیارت هم که این روزها خیلی در جهت تأمین آسایش جسمی و روانی مسافران تلاش می کرد, مجموعه ی 4 کاروان پرواز ما رو که صبح سه شنبه ی هفته ی قبل به عراق اومده بودیم از قلم انداخته بود و بدین ترتیب ما تونستیم یک روز بیشتر از این سفر فیض ببریم. شاید هم قسمت بود که شب ولادت حضرت زینب سلام الله رو در کربلا و کنار مرقد مطهر برادرش باشیم.
صبح با لیلا و خانواده ی محدثه به حرم امام حسین رفتیم و پس از نماز و زیارات که به هتل بر می گشتیم, عده ای جوون در بین الحرمین مشغول فضاسازی و آذین بندی به مناسبت خجسته زادروز بانوی قهرمان کربلا بودند.
صبحونه که خوردیم مجدداً به حرم حضرت ابوالفضل برگشتیم. لیلا فکر و ذکرش شده بود خریدهای باقیمونده ش و سعی داشت با هر ترفندی که میشه من رو به بازار بکشونه. بابای محدثه مدام تأکید می کرد که از این سفر فیض کافی و وافی رو ببریم و ذهنمون رو به امور دنیوی مشغول نکنیم. اما مامان محدثه هم در اثر همنشینی با لیلا وسوسه شد و از شوهرش اجازه گرفت که امروز رو یه دور دیگه با لیلا به بازارها سربزنه!
پدر محدثه علیرغم میل باطنی ش به خواسته ی همسرش رضایت داد و محدثه رو به من سپرد و به هر دو نفرمون تأکید کرد که مبادا سر از بازارها دربیاریم و فقط داخل حرم ها به عبادت مشغول شیم و .... ما هم به قولی که دادیم وفا کردیم و وقتمون رو در زیارت گذروندیم.
ظهر پس از نماز جماعت, لیلا و مامان محدثه با کیسه های خریدشون جلوی حرم حضرت ابوالفضل سر قرار حاضر شدند. لیلا کمی ناراحت بود. علتش رو جویا شدم. می گفت که وقتی مشغول خوندن نماز جماعت بوده یک زن عرب کیفش رو از کنار جانمازش برداشته و فرار کرده. می گفت که با یک زن ایرانی به دنبالش دویده بودند تا کیف رو ازش بگیرند اما با سرعت در میان شلوغی صف ها ناپدید شده! این هم از عواقب خرید رفتن.
همه با هم به هتل برگشتیم. رئیس کاروان به مسافران گفته بود که امروز عصر میخواد به یکی از بازارهای کلاس بالای شهر به نام سناتور ببردشون. لیلا دوباره سمج شد که باهم بریم اما قبول نکردم و اون هم با سایر مسافران اهل بازار رفت که خرید کنه.
توی لابی منتظر سرویس های حرم بودم که دو تا خواهران معلم همسفری مون رو دیدم. وقتی که فهمیدند تنها هستم, ازم خواستند که باهاشون باشم و کف العباس رو بهشون نشون بدم. کف العباس در دو نقطه ی مختلف حد فاصل بین الحرمین و نقطه ای دورتر قرار داره و در واقع آرامگاه دستان قطع شده ی حضرت ابوالفضل هستند.
پس از زیارت کفین العباس به حرم امام حسین علیه السلام رفتیم.
![]()

بسم الله الرحمن الرحیم